9ماهگی هدی سادات ..بدون شرح..
دخترقشنگم این شیطونی تو مربوط به 2شب قبل میشه که داشتم آماده ات میکردم که بریم مهمونی وبابایی هم رفت پارکینگ که ماشین رو روشن کنه که تا موقعی که ما میریم بیرون ماشین گرم شده باشه و من همین که اومد کاپشنتو تنت کنم که بریم یه دفعه دیدم کیف پولمو اینقدر خوشگل به همش ریختی خیلی بامزه شده بودی چیزی نمونده بود که مامانی تورو بخوره که یه دفعه بابایی اومد .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی