هدی ساداتهدی سادات، تا این لحظه: 11 سال و 10 روز سن داره

امیــــــد آسمـــــــــانی زندگـــــــــی

هدی کوچولو و کاری که مامان وباباقادر به انجامش نیستند

  هدی جونم تو خیلی سی دی دوست داری برای بازی کردن وحدودا چند شب قبل درست وقتیکه بغل بابایی بودی وبابایی از فاصله 1متری وایستاده بود و داشت فوتبال تماشا میکرد ومن هم توی اتاق ومشغول کارهام یه دفعه بابایی صدام کرد وگفت که زود بیام تو حال وقتیکه اومدم دیدم که تو با سی دی این کار رو کردی چطوری شو نمیدونم و هر چی من و بابایی تمرین کردیم نتونستیم که این کار رو انجام بدیم ...
28 دی 1392

9ماهگی هدی سادات ..بدون شرح..

      دخترقشنگم این شیطونی تو مربوط به 2شب قبل میشه که داشتم آماده ات میکردم که بریم مهمونی وبابایی هم رفت پارکینگ که ماشین رو روشن کنه که تا موقعی که ما میریم بیرون ماشین گرم شده باشه و من همین که اومد کاپشنتو تنت کنم که بریم یه دفعه دیدم کیف پولمو اینقدر خوشگل به همش ریختی خیلی بامزه شده بودی چیزی نمونده بود که مامانی تورو بخوره که یه دفعه بابایی اومد . ...
21 دی 1392

هدی کوچولو و لباسی که مامانی براش بافته

    هدی کوچولوی نازم سال قبل همین موقع برات رفتم کلاف چند تایی خریدم که برات یه لباس ببافم البته زیاد بافتنی بلد نبودم و بالاخره به کمک خاله نرگس مامان محمد کوچولو تونستم این سر همی رو ببافم عزیزم ذوق وشوق خیلی زیادی داشتم و لحظه به لحظه شو با عشق میبافتم  و منتظر همچین روزی بودم که تنت کنم و کلی کیف کنم که خدارو شکر همین طوری شد خیلی خوشحالم وتازگی سه تا کلاف خوشگل برات خریدم ودارم یه شنل برات میبافم امیدوارم قشنگ بشه .خیلی بی نهایت دوست دارم مامانی ...
21 دی 1392
1