اینم خرید برای جوجه کوچولو
خرید برای بابایی و خوشحالی هدی جون
بعد از خریدبرای بابایی اومدیم خونه من و بابایی خسته بودیم. ولی برعکس هدی خوشحال و سر حال رفت سراغ کفشهای بابایی اصلا کفشهای بابایی رو در نمی آورد که بماند تازه اگه کسی ازش اون کفشها رو میگرفت چنان گریه ای سر میداد که اون سرش ناپیدا خلاصه بعد از کلی بازی با هدی جون و وقتی که خیلی خسته شد تونستیم کفشها رو از پاش در بیاریم.عسل مامان وبابا با کفشهای بابایی کلی بازی کرد.الهییی قربونشش بشیممم.خیلی نازه ...
عکسهای آتلیه هدی جون ومهدیار کوچولو
اینم مهدیار کوچولو اولین پسر خاله هدی جون ...
هدی جونم ومحمد وفرناز کنار برگهای پاییزی
عصر روز تاسوعا بچه ها دور هم جمع شدن
به ترتیب از چپ به راست ....هدی سادات.محمد.فرناز. فرزاد...... &nb...